بهگزارش قدس آنلاین، بهتازگی نشستی در مرکز پژوهشهای اتاق ایران برگزار شد که در آن به شکل نگرفتن زنجیره ارزش جهانی در اقتصاد ایران پرداخته و بیان شد متأسفانه هنوز ایران در زنجیره ارزش جهانی نیست و این زنجیره در اقتصاد ایران شکل نگرفته؛ این درحالی است که در دنیا ابعاد اقتصادی متناسب با هم رشد میکنند، اما میبینیم در ایران بهطور مثال بخش خدمات با بخش تولید هیچ ارتباطی ندارد.
بهصورت کلی یکی از مهمترین مزیتهایی که زنجیره ارزش برای کشورها به ارمغان میآورد این است که کشورهایی که در زنجیره ارزش کالا هستند با هم جنگ نمیکنند و امنیت اقتصادی دارند، اما باوجود اثری که این مسئله میتواند برای ایران داشته باشد ما کارخانه و صنعتی نداریم که نهاده تحویل بگیرد و با تغییری در آن، کالا صادر کند.
در همین زمینه با محمدرضا سبزعلیپور، رئیس مرکز تجارت جهانی ایران به گفتوگو نشستیم که در ادامه آمده است.
کارشناسان اقتصادی معتقدند ایران هنوز وارد زنجیره ارزش جهانی نشده است، بفرمایید چه عواملی منجر به این اتفاق شده، این مسئله بیشتر به همت مسئولان بازمیگردد یا نبود و یا کمبود فناوری؟
نظر کارشناسان در این خصوص کاملاً درست است. متأسفانه براساس بررسیها، اقتصاد ایران آنطور که شایسته و در قد و قواره کشورمان است، وارد زنجیره ارزش جهانی نشده، از همین رو صنایع ایران برای ورود بهبازار جهانی باید خاص باشند و طرح و برنامهای اختصاصی داشته باشند تا از این طریق بتوانند تولیدات و خدمات خود را به سطح و استاندارد جهانی ارتقا دهند، در غیر اینصورت صنایع ایران برای همیشه از زنجیره ارزش جهانی عقب خواهند ماند.
یکی از مهمترین دلایل حذف اقتصاد ایران از زنجیره ارزش آفرینی جهانی، خامفروشی و تمرکز دولت بر فروش و صادرات نفت خام و گاز و برنامهریزی برای تأمین بخش اعظمی از بودجه کشور از همین طریق است که ادامه این روند، حذف دائمی اقتصاد و صنایع ایران از زنجیرههای ارزش جهانی را درپی خواهد داشت.
جدی نگرفتن بخش خصوصی توسط دولت، دولتی بودن بخش اعظم اقتصاد ایران، موانع بسیار بر سر راه صادرکنندگان و سختی صادرات کالا و خدمات بهخارج و درنهایت وجود تحریمهای خارجی، موانع و دلایل حذف اقتصاد و صنایع ایران از زنجیرههای ارزش جهانی هستند.
بهصورت کلی رسیدن به خودکفایی در تولید یک محصول مزیت محسوب میشود یا تخصص یافتن در تولید یکی از اجزای آن محصول؟ بهعبارت بهتر، ایران در تولید کالای نهایی رقابت کند یا در فرایند تولید، چرا؟
دستیابی به خودکفایی و خودبسندگی در هر زمینهای بهویژه در اقتصاد، نشاندهنده توانایی، قدرت، برتری، غرور ملی، بالندگی و افتخار است. در حقیقت مردم هر کشوری طالب و مشتاق خودکفایی و قدرتمند شدن هستند و سعی دارند کشورشان آن را به هر قیمتی به چنگ آورد تا از این طریق امنیت اقتصادی، رفاه و آسایش پایدار را برای خود رقم بزنند.
در پاسخ بهاین پرسش شما باید عرض کنم خودکفایی در تولید یک محصول و یا تخصص یافتن در تولید یکی از اجزای آن محصول، هر دو مزیت محسوب میشود، منتها لازم به توضیح است که هر کشوری نمیتواند سازنده کامل همه کالاها و محصولات باشد، پس در این راستا هر کشوری در برخی موارد توان ساخت کامل یک محصول را دارد و در برخی موارد این توان را ندارد و فقط یک یا چند قطعه یا اجزای محصولی را میسازد. پس در هر دو صورت میتوان این دو توان را خودکفایی در ساخت کل محصول و یا در بخشی از محصول و کالا تلقی کرد که درنهایت هر دو شکل، مزیت بالایی برای آن کشور دارند.
اما در ارتباط با کشورمان باید عرض کنم صنعت ایران این توان را ندارد که فقط تولیدکننده نهایی کالاها باشد؛ بخشی از محصول مانند صنایع خودروسازی و قطعات خودرو کل محصول مانند کالاهای مصرفی و همچنین غالب محصولات صنایع نظامی و دفاعی؛ اما برخی از فناوریهای فوق پیشرفته صنایع نفت، حملونقل و... وارداتی هستند.
چنانچه درصدد رقابت در فرایند تولید باشیم و در تولید یکی از اجزای محصول تخصص پیدا کنیم، آیا متهم به خام فروشی نمیشویم؟
خیر، متهم به خام فروشی نمیشویم، زیرا خامفروشی معنی خاصی دارد و به رقابت در فرایند تولید و یا تولید یکی از اجزای محصول و خامفروشی اطلاق نمیشود. خامفروشی به معنای فروش محصولات ابتدایی هر زنجیره تولید است.
خامفروشی یعنی اینکه محصول اولیه اکتشافی را(بهخصوص در دو حوزه نفت و معادن) بدون هیچ عملیات تولیدی و بدون هیچ تغییر و تحولی در ماهیت محصول، به مشتریان داخلی و خارجی بفروشیم، اما زمانی که در ارتباط با محصول خامی به هر اندازه وارد فرایند تولید در هر سطحی و موجب تغییرات فیزیکی و شیمیایی و کارکرد آن محصول شویم، ارزش افزوده در آن ایجاد میشود که همین پروسه و عملیات و ارزشافزوده، گرانتر شدن قیمت محصول را درپی دارد و درنهایت کالا با قیمت بالایی به مشتریان داخلی و خارجی فروخته میشود، بنابراین خامفروشی محسوب نمیشود، بلکه کالای تولیدی با ارزش افزوده کم، متوسط یا بالا و تخصصی بهحساب میآید که از بابت فروش آن هیچ اتهامی متوجه فروشنده دولتی یا خصوصی نخواهد بود؛ اما بهتر و ارزشمندتر این است که محصول خام را با ارزش افزوده بالا و تخصصی صادر کنیم تا ارزآوری و درآمد بیشتری نصیب کشورمان شود.
در چه محصولاتی مزیت رقابتی داریم و بهوسیله آنها میتوانیم وارد این زنجیره ارزش شویم؟
بیشترین مزیت نسبی و مزیت رقابتی کشورمان در تولید و صادرات محصولات معدنی و صنایع معدنی نظیر سیمان، مصالح و محصولات ساختمانی مثل کاشی و سرامیک و...، محصولات پتروشیمی، مشتقات و فراورده های نفتی، مواد اولیه و محصولات کشاورزی است.
زعفران، پسته، خرما، کشمش، شیره و عصاره شیرین بیان، مویز و انگور خشک شده، وازلین گرید دارویی، و زیره سبز، چرم و پوست دباغی شده، دام و حیوانات زنده، موی حیوانات، فرش، گلیم، شمش آهن، محصولات تخت نورد شده از آهن و فولاد، مس، سنگ مرمر و تراورتن، زغال سنگ، کولر آبی، گاز، فورآلدئید، کربنات باریم طبیعی، دی تیوئیت و سولفوکسیلات، متانول، گوگرد و گل گوگرد، مهمترین کالاهای صادراتی هستند که ایران در تولید آنها مزیت رقابتی داشته و در سطح جهانی برای صادرات آنها حرفی برای گفتن دارد.
اصولاً داشتن مزیت رقابتی در محصولات و یا مزیت در تولید چه پیامدهایی برای کشور دارد؟
مفهوم مزیت رقابتی و یا مزیت نسبی یکی از معیارهای مهم اقتصادی برای برنامهریزی در تولید و فاکتور مهم در شناخت تواناییهای بالقوه و بالفعل و نشانگر توانایی کشور در تولید محصول با هزینههای کمتر است. اصل مزیت نسبی بیان میکند کل تولید گروهی از افراد، یک اقتصاد و یا گروهی از ملتها زمانی در بالاترین سطح مزیت است که تولید هر کالا توسط فرد یا بنگاهی انجام شود که کمترین هزینه فرصت را دارد.
بهعبارتی دیگر از همان آغاز پیدایش علم اقتصاد، مبادلات بینالمللی هم مورد بحث قرار گرفته است. این نظریهها(مزیت مطلق و مزیت نسبی) تا مدتها بهعنوان پایه نظریههای تجارت بینالملل به شمار میآمد تا اینکه در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، نظریههای دیگری هم در این قلمرو ارائه شد.
نظریه مزیت نسبی ریکاردو( ۱۸۲۳-۱۷۷۲) تاکنون بهعنوان یکی از مهمترین قوانین بلامنازع اقتصادی، با کاربردهای وسیع عملی، پایدار مانده است. بر پایه قانون مزیت نسبی حتی اگر یک کشور در تولید هر دو کالا نسبت به کشور دیگر کارایی کمتری داشته باشد(یعنی در تولید هیچ کالایی مزیت مطلق نداشته باشد)، هنوز هم پایههایی برای تجارت دوجانبه سودآور وجود دارد. کشور نخست، باید در تولید و صدور کالایی تخصص پیدا کند که دارای عدم مزیت مطلق کوچکتری است(کالایی که دارای مزیت نسبی است) و کالایی را وارد کند که عدم مزیت مطلق بزرگتری دارد(کالایی که دارای عدم مزیت نسبی است).
تولید با مزیت نسبی موجب افزایش آرامش و صلحجویی در روابط انسانها میشود. وقتی افراد تخصصی شده و به مبادله میپردازند، به یکدیگر وابسته میشوند. بهعبارت دیگر، کشورهایی که از طریق تجارت آزادِ متقابل بهیکدیگر وابسته شوند، بسیار کمتر خواستار رویارویی و ورود بهجنگ خواهند بود. بهاین ترتیب با پیش رفتن هرچه بیشتر فرایند بینالمللی تخصصی شدن در نتیجه تجارت آزاد، راه برای برقراری صلح جهانی نیز هموارتر خواهد شد و از طریق همین تخصصی شدن و مبادله است که تفاوت از یک نفرین به یک موهبت تبدیل میشود.
نظر شما